۱۳۸۹ شهریور ۳۱, چهارشنبه

چند واکنش بدون شرح

چهار واکنشی (دو تا امروز، یکی پریروز و یکی چهار روز پیش) که با آنها مواجه شده ام را بدون شرح منعکس می کنم. البته شاید در روزهای بعد به آنها پاسخی بدهم.


  1. واکنش کیهان به "از لندن نشینی تا مشی انگلیسی کیهان"
  2. نامه ی یک دوست درباره ی نوشته های وبلاگ
  3. تهمت های یک دوست پناهنده شده به اروپا
  4. دوستی که مکالمه ی تلفنی ما را یواشکی ضبط می کرد

روزنامه ی کیهان، چهارشنبه 31 شهريور 1389- شماره 19746
تیتر : وقتي نويسنده گمنام عصباني مي شود! (خبر ويژه)

تاكيد كيهان بر اينكه وحدت با فتنه گران مادام كه آنها به خاطر جرائم و جنايات خود مجازات نشده باشند معنا ندارد نويسنده پايگاه اينترنتي كانديداي وابسته به كانديداي متوهم انتخابات دهم را به شدت عصباني كرد.
علي اصغر شفيعيان، طي يادداشتي در كلمه نوشت: «روزنامه كيهان كه مديرمسئولش عنوان نمايندگي رهبري را به دوش مي كشد متاسفانه نمي شنود كه در يك ماهه اخير رهبري نيز دو بار بر ضرورت وحدت و جذب حداكثري تاكيد كرده است». اما ظاهراً مشكل اين است كه نويسنده «كلمه» جمله كليدي رهبرمعظم انقلاب را دراين باره كه وحدت فقط با كساني معنا دارد كه اصول را قبول دارند، نشنيده است. خوب بود نويسنده كلمه يك بار از خود مي پرسيد ميرحسين موسوي به جز عملگي براي آمريكا و ايجاد ذوق زدگي براي اسرائيل در ماه هاي گذشته آيا به هيچ «اصل» ديگري هم قائل بوده است؟!
نويسنده گمنام كلمه ادامه داده است: «وجه ديگر موضوع اين است كه آقاي شريعتمداري عزيز! لندن نشيني (البته عرض كردم كه فاتح در منچستر است نه لندن) و يا تهران نشيني مهم نيست، مهم فعلي است كه مرتكب مي شويم. آيا ابوالفضل فاتح به انقلاب نزديكتر است كه در اين موقعيت دعوت به گفتگو و مفاهمه ملي مي كند يا شما؟!... از خداوند متعال هدايت شما را خواستارم.
انتشار اين قبيل مقالات ناشي از عصبانيت و در عين حال خنده آور، در سايت رسمي موسوي نشان دهنده آن است كه سران فتنه به خوبي دريافته اند قادر به ادامه وضع موجود نيستند و لذا به روش هاي مختلف براي رساندن اين پيام تلاش مي كنند كه اگر دستي به سوي آنها دراز شود، آن را رد نخواهند كرد! مشكل فقط اين است كه اين افراد گويا نفهميده اند جز دست قانون دست ديگري به سمت آنها دراز نخواهد شد.
گفتني است كه كيهان اسناد غيرقابل انكاري از مزدوري ميرحسين موسوي و برخي از اطرافيان او براي اسرائيل و آمريكا و انگليس ارائه كرده است و درباره آقاي ابوالفضل فاتح و نقش او در فتنه اخير، نوشته هاي مستندي داشته است كه معلوم نيست چرا موسوي و نويسنده گمنام سايت وي از پرداختن به آن وحشت دارند؟!


  • 2 - نامه ی یک دوست درباره ی نوشته های وبلاگ. آن را بدون نام نویسنده ی آن در وبلاگ می گذام به این لحاظ که صرفا دوستان از نوع واکنش ها خبردار شوند.
سلام. باید زودتر از این، نامه‌ می‌نوشتم و راستش اینکه تلفن یا پی.ام ات را جواب ندادم از آنجا بود که تکلیف این موضوع را پیش خودم روشن کرده بودم اما در نوشتنش تاخیر داشتم و نتیجه این شد که در این فاصله زنگ زدی و هر چه کردم نشد تلفن را جواب بدهم. گمانم در رفاقت اخلاقِ الواتی دارم و سخت دلم به کاری که نخواهد راضی می‌شود.
همانطور که برایت معلوم است ماجرای نوشته‌هایت است. که تقریبا همه را و حداقل چند خطش را خوانده‌ام. حالتِ نوشته در این مدت طولانی اثرش را گذاشته، جنس آدمی که آن‌ها را نوشته نمی‌فهمم! و به قول گفتنی از جنس خودم و دوستانم نمی‌دانم.
اما باید بدانی که چندین بار فکر کرده‌ام و حتی یک روز صبح یا دقیق‌ترش سحر بیخواب شدم و جدی به نوشته‌ها فکر کردم به همین جهت نظرم را می‌گویم. تحقیقا هنوز دوستان راستی و چند تایی طرفدار جدی دولت دارم پس مشکل به طرفداری از کسی برنمی‌گردد. اما مشکلی که سعی می‌کنم در اینجا برایت توضیحش بدهم:
لودگی برچسبی است که ذهن من روی بعضی نوشته‌های "گذار: وبلاگ علی‌اصغر شفیعیان" گذاشته خودش این کار را کرده یعنی به طرز ناخود آگاه. سعی‌می‌کنم معنی مخصوصِ «لوده» را در اینجا توضیح بدهم قبل از لودگی باید تکلیف «دلقکی» و «دروغگویی» را معلوم کرد.
مسخرگی یا دلقکی: دلقک یک موقعیت جدی را طنز می‎کند. یعنی او به مخاطبانش چیزی جدید و تازه را نشان می‌دهد طوری که مخاطبانش قبلا موقعیت را به آن صورت ندیده‌اند. کسی که مسخره بازی درمی‌آورد به مقتضیات دلقکی آگاه هستش و می‌داند که دیگران او و اعمالش را در زمینه‌ی (بافت) دلقکی تفسیر خواهند کرد.
دروغگویی: دروغگو موضوع را متفاوت از آن چیزی که بصورت واقعی هست برای مخاطبانش بیان می‌کند. و فکر می‌کند برای مخاطبانش صورت دیگر قضیه پنهان هست یا دست کم او در موقع دروغ گفتن درباره‌ی آن‌ها و اطلاع‌ شان از موضوع چنین برداشتی دارد. پس دروغ می گوید با کارکرد ویژه‌ای که از آن انتظار دارد.
لوده کسی هست که اصرار می‌کند چیزی را که مشخصا یک صورت مورد توافق میان همه‌ی مخاطبانش دارد و او هم از آن ذهنینت مورد توافق خبر دارد بصورت دیگری بیان‌کند. او اصرار می‌کند یعنی با تکرار زیاد بدون شانسی برای موجه بودن و فقط با نیروی مکانیکیِ زیاد گفتن و زیاده گفتن و از رو نرفتن.
و مشکل همین‌جا پیش می‌آید، دروغگو فرض را بر این می‌گذارد که ذهنیت مخاطبش چیزی غیر از واقیعیت هست یا مخاطبش به واقعیت اشراف (دانش) کاملی ندارد. و دلقک در پیشه‌ی دلقکی یا موقع مسخره‌بازی چون قبلا به نوعی اعلام کرده و با مخاطبانش توافق کرده‌‌اند که موضوع را جدی نگیرند در صلح و بدون تضاد مراوده می‌کنند.
اما در مورد لوده این طور نیست و تا خوب روشن بشود دوباره می‌گم؛ او بر خلافِ دروغگو از ذهنیت متضاد مخاطبانش با خودش خبر دارد و از طرفی بر خلافِ مسخره‌باز به وضعیت عنوان مسخره نمی‌دهد و تازه حسابی اصرار و اغراق می‌کند تا چیزی را به عنوان واقعیت بقبولاند یا بچپاند. و از ابزارهای هر دو گروه استفاده می‌کند: هم می‌بافد و می‌لافد و هم ادا و اطوار در می‌آورد.
این به نظرم یک فرمول است برای –بعضی- نوشته‌های گذار. امتحانش کن! از مصداق‌های خارج از این فرمول که عین بی‌ادبی و بی‌اخلاقی بوده نمی‌دانم به جز درمورد شیخ مهدی و آن‌طور که بعد از زندانت از مرام گذاشتن‌اش تعریف‌کنان بودی.
یک گروه عمده‌ی حرف‌ها هم که لزومی به توضیح ندارد حرف‌های جدی است و همین امکان می‌دهد که هنوز دوستانی نزدیک از طرفدارن دولت داشته باشم. چون در« دو دو تا چهار تا» شان و با پیش فرض‌های آن‌ها نتیجه چیز دیگری است که خب در اندازه‌های کوچک جمع ما به جایی هم برنمی‌خورد!
دیگر بماند، که نان و نمک شما را خورده‌ام، و جدا از همه‌ی جهات خودم را شرمنده‌ی شما می‌دانم. و در بسیار چیزها بسیار جای توبیخ و اشکال و ایراد دارم.
به جهت اینکه واسطه آشنایی ما مطهره خانم و دوستان مشترک دیگری بوده‌اند، این نامه را برایشان رو نوشت می‌کنم.
تمام . 30 شهریور 89
بعد التحریر: گفته‌ام جنس آدمی که این‌ها را می‌نویسد نمی‌فهمم، اما به این معنی نیست که شرایطی را‌ که آدم را وادار به این طور نوشتن می‌کند، نمی‌فهمم یا حدس نمی‌زنم. که این درست همان جایی است که شاید روزی نقطه‌ی وصل آدم‌ها باشد.


  • 3 - تهمت های یک دوست پناهنده شده به اروپا
یکی از دوستان سابق اخیرا از اروپا پناهندگی سیاسی گرفته و دی پی اخذ بورسیه ی تحصیلی نیز هست. چند روز پیش به چت آمد و درباره ی چند تا از یادداشت های بنده اعتراضی کرد که مربوط به تاکید بر روش های غیر رادیکال بود و چند جمله ای بحث کردیم. نام این دوست مهم نیست، مهم این است که به لحاظ مخالفت با دیدگاه هایم، از راه دور هر چه توانست تهمت زد. تهمت پشت تهمت.


  • 4 - دوستی که مکالمه ی تلفنی ما را یواشکی ضبط می کرد
پریروز برای انتقال اعتراضم به یکی از رسانه های رسمی در داخل کشور، با یکی از خبرنگاران آنجا که سالها می شناختمش تماس گرفتم. خبرهایی را طی دو روز دیده بودم که به شدت یک طرفه بودند و آنها را مناسب با مشی دعوت به وحدت نمی دیدم، نظرم را گفتم، واکنش مناسبی ندیدم، لذا خواستم که گوشی موبایلش را به دوست دیگری که مسوول بالاتری اش بود بدهد تا موضوع را به او نیز منتقل کنم. هنگام صحبت با آن نفر دوم فهمیدم که صدای بوق هایی می آید، آخرش مطمئن شدم که داشت مکالمه ی ما را ضبط می کرد! خیلی محکم و صریح به رویش آوردم که متوجه شده ام دارند چه می کنند، گفت قصدی نداشتم، می خواستم ضبطش را امتحان کنم!

۲ نظر:

  1. خوب که دقت کنی می بینی همه از یک جنسند! انگار افراطی گری ربطی به این ندارد که در چه گروهی هستی! انگار امری است درونی و اخلاقی بیش از اینکه امری عقیدتی و سیاسی باشد.

    پاسخحذف
  2. سیستم رسانه ای دنیا به گونه ای است که متناسب با افراد افراطی طراحی شده است، در همه زمینه های فرهنگی و سیاسی و اقتصادی و ... . منظور اینکه بیشتر توجهات مربوط به اخباری است که یک جور جنگ و یا دعوا در آن وجود دارد. مثلا حتی خود شما هم وقتی روی خط خبری قرار می گیرید و از "ناشناخته" بودن در میایید که بخواهید با کسی گلاویز شوید و حتی خودتان به کامنت کسانی بیشتر توجه می کنید و پاسخ می دهید که همین رفتار را با شما داشته باشند. به این طریق رسانه ها فضا را داغ نگهداشته و جذب مشتری می کنند.
    امیدوارم که شما هم روزی برای افزایش مشتری دست به دامان افراطی گری نشوید. نخواهید قران آتیش بزنید یا برج یا مسجدی را منفجر کنید و یا به ترور شخصیتی افراد و گروه ها و حتی تمدن ها بپردازید.

    مممنون می شم که اگه تحلیلی دارید در مورد همزمانی سفر رئیس جمهور به نیویورک با انفجار مهاباد و ترور دو استاد پزشکی که به وضوح در چهره رئیس جمهور در مصاحبه با آقای کینگ معلوم بود هم بنویسید.

    پاسخحذف

الف ) لـطـفا بــــی رحــمـانـه نــقــد کــنــیــد!
ب ) آدرس ایمیل: aliasghar55@gmail.com