امروز روزنامه ی کیهان 29 شهریور 89 مجددا علیه دعوت به گفتگوی ملی و جذب حداکثری موضع گرفت و یادداشت ابوالفضل فاتح در باره ی جنبش گفت و گو را تاکتیکی خواند که پس از رسیدن کفگیر به ته دیگ حرکت های تند اتخاذ شده است؛ نکته ی قابل توجه متاسفانه همنوایی کیهان و بخش رادیکال سبزها و منافقان و سلطنت طلبان در واکنش به هر ندای گفت و گو و منطق است.
چرا امروز اما؟ زیرا اکنون ضرورت مفاهمه ی داخلی بیش از 15 ماه گذشته دیده می شود، تندروی های فراوان اتفاق افتاده و بسیاری تا گرم بودند و جوگیر احساسات، تصورشان از نتیجه ی کار چیز دیگری بود، امروز اما انسانهای معتدل وقتی به گذشته می نگرند و آسیب های پیش روی کشور را می بینند، ندای وحدت خریدار پیدا می کند، کالایی که تا دیروز و ختی امروز افراطی ها حاضر به پذیرش آن نیستند.
امروز اتفاقا انجمن اسلامی دانشگاه تهران با آقای سیدمحمد خاتمی دیدار و گفتگو داشته است، این می تواند بهترین آغاز برای گفتگوهای بعدی در راه شکل گیری گفتگویی ملی باشد، نه فقط با همفکران و نزدیکان فکری، که با دیگران و غیرها. چه اشکالی دارد دیدارهایی با طیف سیاسی مقابل شکل بگیرد؛ فقط در ابتدا دوستان دو طرف واکنش های غیرطبیعی انجام خواهند داد که باید پی آن را به تن مالید اما به تدریج که گفتگوها شکی می گیرد همگان قدر آغلزکنندگان را خواهند دانست.
سرخوشان به راه افراط اما همدلی ملی و گفتگو را مخالف برنامه های خود می بینند، چه در روزنامه ها و سایت ها و خبرگزاری های رسمی و غیر رسمی همین که کوچکترین بانگی برآید که به خود آییم، در صدد خفه کردنش برمی آیند، اگر زورشان نرسد وحدت و گفتگو را محدود به خود می کنند و برای "غیر" جایی در آن نمی بینند، وضعیت همان خواهد بود و تعریف را تغییر می دهند تا ظاهری خوش رنگ و لعاب بگیرند.
ببینید کیهان وحدت را چطور می بیند:
" .. ديگر جايي براي قدم برداشتن و نزديك تر شدن نمانده است! آنهايي كه بايد زير درخت سيب انقلاب باشند، هستند."
"ناشنوایی عمومی" مورد اشاره ی آقای فاتح در یادداشت آخرش از آن جهت عمومی خوانده شده که هم کیهان و همقطارانش آن را نمی شنوند و هم بخشی از سبزها که عینا مانند کیهان نمی خواهند بشنوند، البته تصور نمی کنم کر باشند فقط طاقت ندارند ندای گفتگو سر داده شود و کسی آن را بشنود، زیرا نتیجه ی به راه افتادن گفتگو و آرامش، همان چیزی است که افراطیون از آن بیمناکند.
این مشی کیهان مربوط به دیروز و امروز نیست، سالهاست که اینچنین است و اتفاقا کیهانیان سال گذشته از دست دولت جایزه ی بهترین "منتقد دلسوز" را برای همین مشی گرفتند ولی به یکباره آقای احمدی نژاد هم آنها را مورد عتاب قرار داد، هر چند در دفاع از کارلا برونی همسر نخست وزیر فرانسه اما چه فرقی می کند، شاید احمدی نژاد به اشتباه چندین ساله ی خود در دفاع از مشی کیهان پی برده باشد لذا از این انتقاد دفاع می کنیم و خدا کند کیهان حرف کسی را که منتخب ملت ایران می داند را حداقل آویزه ی گوش کند که گفته "شما دلسوز دولت نیستید، ... منصف باشید، ... نباید تجسس کنید، ... اين نه اسلام است، نه جمهوري اسلامي، نه اخلاق و نه ايراني و نه مردانگي است".
حال جمله ی دیگری حاوی تهمت ها و دروغ های آقای کیهان را می خوانیم که در ابتدای خبر نوشته است:
"ابوالفضل فاتح كه در انتخابات سال گذشته با عجله از انگليس به ايران آمد و مسئوليت كميته رسانه اي ستاد موسوي را برعهده و نقشي پررنگ در دروغ بافي و القاي تقلب و ايجاد فتنه داشت، در يادداشتي از مبدأ لندن خواهان گفت وگو و آشتي شد."
جناب آقای کیهان! یعنی چه که با عجله آمد؟ یعنی خلبان هواپیما بیشتر گاز داد؟ داشتن مسوولیت در ستاد کاندیدای انتخابات مگر جرم است؟ شما با چه دستگاهی رنگ سنجی می کنید که نقش چه کسی در کاری پررنگ تر است؟ ابوالفضل فاتح اصلا در لندن نیست، لندن پایتخت انگلیس است که آقای جواد لاریجانی با نیک براون ملاقات داشت. آقای فاتح بورسیه ی جمهوری اسلامی است که در منچستر آن هم در منزلی بسیار کوچک و محقر زندگی می کند. او نمی خواست در انگلستان به سیاست ورود کند پس به ایران آمد و در انتخابات مشارکت کرد. اگر از آنجا مشارکت می کرد می گفتید در لندن چنین و چنان کرد، حالا هم که آمده و در ایران کار کرده می گویید چرا آمده است. اگر به ستاد احمدی نژاد هم می رفت چنین می گفتید؟ آیا فقط فعالیت در ستاد کسی که شما تعیین می کنید مشروع است؟
بعد از انتخابات نیز برای گذراندن مابقی تحصیلش به صورت قانونی برگشت، فرقی هم نمی کرد که فاتح در ستاد چه کسی بوده، اگر در ستاد احمدی نژاد هم فعالیت کرده بود می باید به دانشگاه برمی گشت. حتما پرس و جو کنید که چه کسی در آن موقع پیگیر مجوز خروجش بود! از این گذشته، مگر آقای دکتر یا پروفسور مولانای کراواتی که مشاور احمدی نژاد است، سیتیزن آمریکا نیست؟ سیتیزن یعنی شهروند آمریکا. اما چرا ما به خود اجازه نمی دهیم بگوییم که او وطنش را فروخته و شهروند آمریکا شده است؟
فاتح در انگلستان تحصیل می کند همچنانکه بسیاری از ایرانی ها و از جمله مسوولان این نظام در انگلیس و دیگر کشورها تحصیل کرده و می کنند، البته نه مانند برخی دکترهای قلابی و نه مانند جناب دکتر رحیمی معاون اول کنونی رییس جمهور که نام دانشگاهی که تحصیل کرده را سایت آقای احمد توکلی نتوانسته در روی کره ی خاکی پیدا کند. آقای توکلی و برادران لاریجانی هم که بهتر می دانید همگی در انگلستان و آمریکا تحصیل کرده اند. می خواهید باز هم نام ببرم؟
اما آیا درست است در زمانی که یک ایرانی در یک کشوری با شرافت مشغول تحصیل است شما در کیهان مردم فروشی کنید؟ آیا همین شما نیستید که با فروش آبرو و حیثیت ایرانیان سبب می شوید که حالا هر کسی به خود اجازه دهد و ایرانی را انگشت نگاری کند؟ فاتح در این همه سال که در انگلیس بوده حتی یک بار هم با یک رسانه ی بیگانه مصاحبه نکرده، در هیچ نشست سیاسی حضور نداشته و نوشته ها و گفته هایش همیشه چهارچوبهایی را رعایت می کند که گاهی ما که در داخل کشور هستیم آنها را فراموش می کنیم. آن روز که دو مقاله در باره ی قران نوشت و آن موج راه افتاد شما خواب بودید. نسبت مواضع محکم فاتح در آن دو بیانیه ی قرآنی در قبال آمریکا و همین طور ضرورت وحدت حداکثری در قبال تهدید بیگانگان با اتهامات پا در هوای شما کجاست؟ چرا آنقدر در تهمت افراط می کنید که همه را به خنده و حیرت وادارید؟
وجه دیگر موضوع این است که آقای شریعتمداری عزیز! لندن نشینی (البته عرض کردم که فاتح در منچستر است نه لندن) و یا تهران نشینی مهم نیست، مهم فعلی است که مرتکب می شویم. آیا ابوالفضل فاتح به انقلاب نزدیکتر است یا شما که در این موقعیت دعوت به گفتگو ی و مفاهمه ی ملی می کند و برای تاکید بر آن خاطره ی بد کودتاهای 1299 و 1332 را در اثر شکاف داخلی یادمان می آورد که انگلستان در هر دو بین نیروهای داخلی تفرقه انداخت؟
تصور من بر عکس شماست آقای شریعتمداری! این شما هستید که رفتارتان به انگلیسی ها شباهت دارد و در موقعیت کنونی با هر دعوتی به گفتگو و وحدت مخالفت می فرمایید، اما کف بینی و غیب گویی نمی کنم که این تفرقه افکنی شما ناشی از مزدوری است یا غفلت ولی در هر دو صورت از خداوند متعال هدایت شما را خواستارم.
1) علت حمایت شدید شما از آقای دکتر فاتح چیست؟ اینکه هر تحرکی از ایشان بی کم و کاست و حتی با تحلیل اضافه روی وبلاگ شما قرار میگیرد چه معنایی دارد؟
پاسخحذف2) واکنش کیهان به نوشته شما را خواندم. خوب خط و جهت کیهان معلوم است. اما فکر نمی کنید اینکه شما را به گروه میرحسین چسبانده مفهوم خاصی برای شما داشته باشد؟ در صورتی که خوانندگان وبلاگ شما، خط مشی سیاسی شما را تقریبا متعادل و تقریبا حقیقت جویانه می دانند.
Bande Asheghe Nazarat shoma va khode shoma hastam
پاسخحذفAmir Haghighat Pars az UK