۱۳۸۹ شهریور ۲۲, دوشنبه

میدان داری خاتمی مبارک است + خبر مهم

سید محمد آقای خاتمی اخیرا مواضع صریح تر و با چارچوب های مشخص تری نسبت به 15 ماه گذشته می گیرد که تصور می کنم بر همین مبنا هفته ی گذشته گفته است "باید «خردمندان خیرخواه» به جای «متوهمان خشونت‌گرا» میدان‌دار شوند".

منظور آقای خاتمی البته یک طرف ماجرا نیست و به دو طرف بر می گردد؛ کاری که شاید می توانست پیشتر هم آغاز شود اما اکنون هم حرکتی مبارک و مقوم اصلاحاتی است که خود پرچمدار آن بوده است و می باید مبنای فعالیت هایمان قرار گیرد.

اعلام مواضع صریح و بی پرده که خط و مرزهایش مشخص باشد باعث ریزش هایی خواهد شد، ریزش کسانی که چون هدف و استراتژی کلی جریان پشت سر خاتمی را می بینند و با راه خود مقایسه می کنند دو راه انتخاب دارند: یا در پیش گرفتن راه خود یا پذیرش اصلاحات مورد نظر خاتمی که حرکتی برای رسیدن به استقلال، آزادی و توسعه است اما راهی زمانبر و ضد خشونت است.

ریزش اصلی اما نه در سخنان آرامش بخش خاتمی بلکه در تندروی های یک سال و اندی گذشته ی آن دوستان! دیگر پیش آمد، امروز وقتی تندروها پشت سر خود را نگاه می کنند غیر از اندکی کسی باقی نمانده است. باید واقع بین بود که حرکت های افراطی نتیجه ای غیر از این ندارد، از ابتدا نیز وضع امروز برای کارکشته های سیاست قابل پیش بینی بود. آن روزهای اول کسانی می گفتند که "خاتمی اهل ایستادن نیست"، چه ایستادنی که امروز اگر یک نفر در بین اصلاح طلبان ایستاده باشد او خاتمی است.

آقای خاتمی به صراحت گفته است :
شما جوانان عزیز نپندارید و انشالله نمی‌پندارید كه آن سوی نظام، رهایی و بهروزی است. نه ما خیر جامعه را در همین نظام می‌جوییم و می‌گوییم به نام نظام و انقلاب هم نباید نظام و انقلاب را خدشه دار و خدای ناخواسته بدنام كرد.
این "صراحت کلام" از جانب آقایان موسوی و کروبی در جنبش سبز وجود ندارد حال آنکه در طیفی که همه آن جنبش سبز خوانده می شود دو راه کاملا متفاوت پیش روست، دسته ای از سبزها با اصلاحات تبیین شده از سوی آقای خاتمی موافق هستند که من نام آن را "جریان اصلاحات سبز" می نامم و دسته ای به غیر از براندازی جمهوری اسلامی تن نمی دهند یا برایشان حفظ حکومت مرکزی در عین پیگیری خواسته هایشان از اهمیت ویژه ای برخوردار نیست.

به خاطر همین مواضع غیر شفاف این دو دسته یا فعالان این دو دسته و عدم مرزبندی مشخص و پررنگ، هر دسته به نوعی از دیگری سوءاستفاده می کند اما به دیگری اعتقاد ندارد. این عدم مرزبندی ها خالی از فایده و البته مضر است زیرا با وضعیت شفافی روبرو نیستیم و هیچ کدام از فعالان این دو دسته نمی توانند جواب بدنه ی خود را به صورت صریح بدهند و لذا در بین بدنه ی خود نیز به موضع گیری های غیر شفاف متهم می شوند و به تدریج ریزش می کنند.

نمی شود که مثلا من نوعی عضو یک جنبشی باشم که یک سرش سیدرضا اکرمی و سر دیگرش رضا ربع پهلوی باشد، این چه جنبش سیاسی متناقضی است که یکی به ولایت فقیه اعتقاد دارد و دیگری به نظام پادشاهی؛ و تنها وجه مشترکمان همین تظاهر به سبز بودن بی معنی است. اینها قابل جمع نیستند لذا اظهارات بی پرده ای از جمله سخنان هفته ی گذشته ی آقای خاتمی مرز بین سبزهای اصلاح طلب را با غیر آن مشخص کرده است.

پس از فضای غبارآلود یک ساله، آقای خاتمی برداشتی اصلاح طلبانه از اتفاقات ارائه داده است: "بعد از انتخابات جامعه یا لااقل بخش مهمی از آن چه گفت و چه می‌خواست، اگر اعتراضی داشت به چه بود؟ به اصل نظام که اعتراض نداشت و اعتراضش را هم با شیوه‌های مدنی و پرهیز از خشونت مطرح كرد. راه کار منطقی مساله چه بود؟".

طبیعی است کسانی که با اصل نظام و حفظ حکومت مرکزی مشکل دارند از سخنان آقای خاتمی درمی یابند که نوع برداشتشان از نظر مردم هم با برداشتی که آقای خاتمی دارد متفاوت است. خاتمی نمی خواهد اجازه بدهد که در سکوت اکثریت مردم، به جای آنها این صدای آمریکا و بی.بی.سی و از سوی دیگر کیهان و جوان نظر خود را در بوق رسانه هایشان بکنند و بگویند که غالب اعتراض ها به اصل نظام بوده است.

فراز مهم دیگر این سخنرانی، اشاره به سخنان رهبری است درباره ی وحدت و جذب حداکثری. آقای خاتمی گفته که "الان هم مي‌گوييم در آستانه عيد سعيد فطر همگي بنا را بر اين بگذاريم راه درست را بپيماييم، چرا بايد وقتي سخن از وحدت و جذب حداكثري است كه مي‌تواند باعث اميد شود شاهد رفتار‌هايي هستيد كه وضع را بدتر كند؟"

صرف اشاره ی خاتمی به آن سخنان هم خشم طیف خشونت طلب افراطی دو سوی عرصه ی سیاسی را در می آورد. تندروهای اصولگرانما آن را نشانه ی نفاق خاتمی و تندروهای سبزنما آن را نشانه ی خفت خاتمی می خوانند. و اما ما آن را نشانه ی شخصیت اصلاح طلب خاتمی می دانیم. خاتمی یک اصلاح طلب است و در اصلاحات مورد نظر او، گفتگو مبنایی برای تفاهم و حل اختلافات با مخالفان سیاسی است تا دست در دست یکدیگر بتوان ایران را سرافراز کرد.

به یاد بیاوریم که شعار کلیدی خاتمی همواره تبدیل معاند به مخالف بوده، مخالفی که به رسمیت شناخته شود. حذف مخالف از صحنه ی روزگار نه مفید است و نه ممکن. اگر می گوییم به دنبال دموکراسی و مردمسالاری هستیم پس باید طرف مقابل را تحمل کنیم و البته طرف مقابل هم متقابلا.


و خبر مهم اینکه:

عقب نشینی دولت از منع تصویر و خبر خاتمی


وزارت ارشاد از بخشنامه ی معاونت مطبوعاتی خود که خاتمی و موسوی و کروبی را ممنوع التصویر و خبر اعلام کرده بود عقب نشست و خاتمی را از این فهرست خارج کرد. البته بخشنامه ی مورد اشاره به صورت مکتوب به روزنامه ها و خبرگزاری ها ابلاغ شده بود اما استثنا شدن آقای خاتمی از آن گویا به صورت شفاهی به مدیران رسانه ها اعلام شده است.

اعلام این خبر از آنجا ضروری است که رسانه ها از بس از محمدعلی رامین معاون مطبوعاتی وزارت ارشاد وحشت دارند که الان هنوز جرات چاپ خبر و تصویر از خاتمی را ندارند.

سانسور دو نامه ی خاتمی
بعد از انتشار نامه های جداگانه ی آقای خاتمی به اسقف اعظم مسجد جامع واشنگتن و دبیر اتتلاف گفتگوی تمدنهای سازمان ملل برای پیشگیری از قرآن سوزی در هفته ی گذشته، با مدیران دو رسانه تماس گرفتم تا خبر را کار کنند اما گویا از ترس آقای رامین از انتشارش امتناع کردند.

آقای رامین به صورت مشکوکی فردای تاکید رهبری بر جذب حداکثری و دفع حداقلی، بخشنامه ای به رسانه ها نوشت و این سه نفر را ممنوع التصویر و خبر کرده بود اما الحمدالله تا این لحظه در مورد آقای خاتمی عقب نشینی کرده یا مجبور به عقب نشینی شده است.

سانسور دادستانی
البته این تماس ها و فشارهای غیر قانونی آقای رامین نه فقط درباره ی آقای خاتمی که درباره ی برخی اخبار حتی دستگاه قضایی هم وجود دارد. آقای جعفري‌دولت‌آبادي دادستان تهران دیروز در جمع خبرنگاران درباره ی علت تاکیدش براستقلال رسانه‌ها در انتشار اخبار، تصریح کرد: "خبرهايي شنيديم كه برخي به مطبوعات و رسانه‌ها فشار آورده‌اند كه اخبار دادستاني استفاده نشود در حالي كه فشار آوردن به مطبوعات براي عدم انتشار اخبار جرم است، مگر اينكه شورايعالي امنيت ملي تصويب كند يا اينكه به دستور مرجع قضايي از رسانه‌ها براي انتشار خبري جلوگيري شود. هيچ‌يك از مقامات دولتي حق ندارند كه بگويند مطبوعات و رسانه‌ها خبري را منتشر كنند يا خير و اينكه افراد به خود اجازه دهند كه به مطبوعات فشار بياورند خلاف قانون بوده ، چراكه جمهوري اسلامي به آزادي مطبوعات معتقد است".



"رامین را جدی نگیرید"
در این چند روز درباره ی تقارن صدور آن بخشنامه و سخنان رهبری با چند نفر با دیدگاه اصولگرایی و دو نفر از شخصیت های اصولگرا صحبت کردم، همگی گفتند که "رامین را جدی نگیرید". این نگاه مشابه همان نگاهی است که سایت دفتر رهبری نسبت به حرکات و سکنات او داشته است.


پیام خبرگزاری فارس
چند روز پیش خبرگزاری فارس مصاحبه ای کوتاه با آقای سید محمد خاتمی منتشر کرد. موضوع آن مصاحبه ی کوتاه روز قدس بود. اما خیلی ها به دلیل بی اعتمادی ناشی از عملکردش این خبرگزاری را متهم کردند که آن مصاحبه را با چه هدفی منتشر کرده است؟!

خبر دارم که فارس برای انتشار این مصاحبه تحت فشار قرار گرفته است. با این حال اکثریت مطلق دوستان نسبت به تغییر شیوه ی فارس بسیار بدبین هستند. حق هم دارند چون باید نیت پاک را ثابت کرد وگرنه رویه ی فارس چیز دیگری بوده است. همچنین در هفته ی گذشته هفته نامه ی پنجره نیز در آخرین شماره ی خود اظهارات آقای خاتمی را منتشر کرده است.

به نظرم اینها سیگنال هایی است که علی رغم تمام بی اعتمادی ها باید به آنها توجه کرد. نمی گویم فارس برگشته، خیر اما می شود وارد گفتگو شد و دلایلشان را پرسید همچنانکه به جای انتقاد از آقای خاتمی باید پرسید آیا واقعا فارس و پنجره و امثالهم خط قرمز ما هستند؟ اگر هستند پس برای آنها هم باید ما خط قرمز باشیم.

ادمه ی بی اعتمادی به آنجایی کشیده می شود که برخی دیگر مصاحبه با العربیه و وی.او.ای و بی.بی.سی را برای خود مباح می دانند و برخی هم برای کوبیدن طرف مقابل حاضرند در رسانه های خود از رادیو اسرائیل و سازمان منافقین و رضا ربع پهلوی فکت بیاورند.

این موضوع را فقط برای طرح بحث نوشتم چون دیوار بی اعتمادی بلند است و با یک مصاحبه هیچ کسی قانع نمی شود که طرف مقابل هدفش از این کار چیست و آیا در رویه ی خود تغییری خواهد داد یا خیر؟ آیا حاضریم ادبیاتمان را درباره ی طرف دیگر کمی تعدیل کنیم؟

۴ نظر:

  1. نکاتی اصلی نوشته شما مانند مرزبندی با مخالفین اصل حکومت و قبول ریزش های آن، ندادن تریبون نمایندگی مردم به صدای آمریکا و ... ، عدم امکان جمع شدن گرایش های متضاد تحت یک نام و نیز قضیه بی اعتمادی و خط قرمز دانستن جریانهای داخلی واقعا گمشده های من در جریان اصلاحات بوده اند.

    اما با یک نکته مخالفم که خاتمی اهل ایستادن است. اگر خاتمی کاندیدای انتخابات بود و نتیجه این می شد نتیجه را با "نجابت" می پذیرفت. او فردای دیدار با رهبری به خیابان آزادی نمی رفت و نجیب ولی دست خالی می ماند. اگر خاتمی بود 25 خردادی نبود که به کلمه سبز سرمایه ای بدهد که فرقه رجوی تا سلطنت طلبان را به طمع تصاحب این سرمایه و شراکت در آن بکشاند.
    علت همراهی اصلاح طلبان با موسوی ای بود که او توانست با قدرت به زبان قدرت حرف بزند کاری که خاتمی با رای دو انتخابات نتوانست.
    شریک کردن ضدانقلاب و اجازه تاثیرگذاری به نام جنبش سبز دادن به آنها و نیز سکوت در برابر اشتباهات هواداران اشتباه موسوی بود.
    اشتباه خاتمی و برخی اصلاح طلبان این است که فکر می کنند می شود در مملکتی که مشکل آن تفسیر به رای قانون توسط حاکمان است در چارچوب تفسیر حاکمان از قانون کار کرد.
    راستی شما هم می گویید اصلاح طلبان سبز تا در آن سرمایه شریک باشید ولی حاکم در اولین گام برای هر فعالیتی از خاتمی و اصلاح طلبان نفی جریان سبز را خواهد خواست.

    پاسخحذف
  2. اشتباه خاتمي و کساني که مثل او فکر مي کنند استراتژيک است لذا چه در کوتاه مدت و چه در بلند مدت تاثير گذار نخواهند بود و حداکثر در قبال نقش کوچک و بي اهميتي که حاکميت به آنها خواهد داد و بازي که از انها خواهد گرفت به منافع شخصي دست خواهند يافت. موسوي اما اگر اشتباهي داشته باشد تاکتيکي است که اميدواريم رفع شود و البته قابل رفع است اما در دام بازي صوري حاکمان نيفتادن حداقل اين اميد را زنده نگه ميدارد که در بلند مدت بازي به نفع مردم و کشور رقم بخورد.

    پاسخحذف
  3. چرا میگید میرحسین و کروبی به صراحت آقای خاتمی نیستند؟
    میرحسین که تا حالا بیشتر از خاتمی گفته که هدف ما تغییر نظام نیست

    پاسخحذف
  4. یک مازندرانی اصیل هستی..همتون اینجوری آدم فروشید...

    پاسخحذف

الف ) لـطـفا بــــی رحــمـانـه نــقــد کــنــیــد!
ب ) آدرس ایمیل: aliasghar55@gmail.com