بعد از آن که مهدی هاشمی رفسنجانی لندن نشین در اردیبهشت ماه تهدید کرد که "به فکر روزی باشید که صبرم به پایان برسد و افشاگری کنم"، خبرهایی که اصولگراها درباره ی او منتشر می کردند به شدت کاهش یافت و تقریبا به صفر رسید. آمار خبرگزاری فارس درباره ی خبرهای مربوط به مهدی هاشمی در ماه های اخیر:
اسفند : 58 خبر
فروردین: 59 خبر
اردیبهشت: 35 خبر
خرداد: 14 خبر
البته پیش بینی هم می شد که مهدی هاشمی رفسنجانی بیدی نباشد که با این "باد"ها بلرزد. باد اساسا باد است و بید بید. مگر با داشتن گاف هایی که مهدی هاشمی به افشای آنها تهدید کرده، می شود کاری کرد؟ ببین آن گافها چه بوده که ولوله به جان این رجانیوز و فارس و کیهان انداخته است.
بدبخت آنهایی که به خاطر این دو گروه سیاسی، در این وسط آسیب می بینند؛ اما آسیب پذیران در این اتفاق چه کسانی هستند؟
1 - آنهایی که امروز یا از حب علی و یا از بغض معاویه حامی هاشمی رفسنجانی هستند؛ تصور می کنند که با عقب نشینی طیف احمدی نژاد، در این بازی برنده شده اند در حالی که هرچه اطرافیان هاشمی که متهم شده اند غیرقابل دسترس تر باشند عامه ی مردم بیشتر از آنها رویگردان می شوند و کسی هم نمی تواند از این مصونیت های قضایی دفاع کند و برای آن توجیه بیاورد. در حالی که باید حساب افراد را از اعضای خانواده ی آنها جدا کرد.
مثال بارز این مساله، شیخ علی تهرانی شوهر خواهر آقای خامنه ای است. شیخ علی در زمان جنگ به عراق فرار کرد و از رادیوی بعثی ها چه خون ها که به دل مردم ایران نکرد؛ او یک خائن به تمام معناست که اکنون البته به زندگی خفت بار خود دارد ادامه می دهد و حتی کسی نمی داند زنده است یا مرده و اصلا کجاست. خب اگر قرار بود حساب او را از خانواده اش جدا نکنند که انصاف نبود.
2 - آنهایی که مخالف هاشمی بوده اند و این شایعات و اتهامات را مثل روز باور دارند با این تحریک هایی که طرفداران احمدی نژاد می کنند هر روز بیشتر از آن خاندان بدشان می آید اما وقتی ببینند که مهدی هاشمی تهدید به افشاگری کرده و سردمداران محاکمه اش کوتاه آمده اند، از آنها هم سرخورده می شوند و با خود می گویند که گور پدر همه ی آنها که دستشان در یک کاسه است.
منطقی هم هست که وقتی کسی از تهدید دیگری به افشاگری می ترسد و کوتاه می آید حتما وضعش خیلی خراب است؛ مردم حالا فکر می کنند که مهدی هاشمی می خواهد دست طرفداران احمدی نژاد را رو کند برای همین هم آنها ساکت شده اند و دیگر مهدی بیا مهدی بیا نمی کنند و دیگر برایشان مهم نیست که چطور داشتند خودشان را برای بازگرداندن مهدی هاشمی جر می دادند.
سیاستمداران این دو گروه البته به راحتی این چیزها را هضم می کنند؛ مشکل بدنه ی این طیف های سیاسی است که سرخورده می شوند آن هم برای حمایت از سیاست سیاست بازانی که در یک زد و بند با هم کنار آمده اند!
توصیه می کنم فارغ از دیدگاه های سیاسی، از رسیدگی به اتهامات افراد در محکمه دفاع کنیم؛ قانون باید ملاک عمل باشد. چطور اگر مردم عادی قدم از قدم بردارند پدرشان درمی آید، اما آقایان و آقازاده ها حتی در دادگاه هم حاضر نمی شوند و تهدید هم می کنند؟ این که یک باند سیاسی چند وقتی شلوغش کرد و حالا در یک زد و بند غیر آشکار سکوت اختیار کرده به مردم دخلی ندارد؛ مردم خواستار پاسخگو کردن همه ی آقازاده ها از جمله مهدی هاشمی هستند.
و چقدر این کار به نفع خود آقایان است اگر درک کنند. از سوی دیگر چقدر خوب می شود که مهدی هاشمی بیاید و دوستان دست از سر مسعود باستانی و حمزه ی کرمی بدبخت بردارند که به خاطر بی مسوولیتی مهدی هاشمی به اتهام کار کردن در سایت جمهوریت ماه هاست در زندان به سر می برند و آقازاده در لندن.
اسفند : 58 خبر
فروردین: 59 خبر
اردیبهشت: 35 خبر
خرداد: 14 خبر
البته پیش بینی هم می شد که مهدی هاشمی رفسنجانی بیدی نباشد که با این "باد"ها بلرزد. باد اساسا باد است و بید بید. مگر با داشتن گاف هایی که مهدی هاشمی به افشای آنها تهدید کرده، می شود کاری کرد؟ ببین آن گافها چه بوده که ولوله به جان این رجانیوز و فارس و کیهان انداخته است.
بدبخت آنهایی که به خاطر این دو گروه سیاسی، در این وسط آسیب می بینند؛ اما آسیب پذیران در این اتفاق چه کسانی هستند؟
1 - آنهایی که امروز یا از حب علی و یا از بغض معاویه حامی هاشمی رفسنجانی هستند؛ تصور می کنند که با عقب نشینی طیف احمدی نژاد، در این بازی برنده شده اند در حالی که هرچه اطرافیان هاشمی که متهم شده اند غیرقابل دسترس تر باشند عامه ی مردم بیشتر از آنها رویگردان می شوند و کسی هم نمی تواند از این مصونیت های قضایی دفاع کند و برای آن توجیه بیاورد. در حالی که باید حساب افراد را از اعضای خانواده ی آنها جدا کرد.
مثال بارز این مساله، شیخ علی تهرانی شوهر خواهر آقای خامنه ای است. شیخ علی در زمان جنگ به عراق فرار کرد و از رادیوی بعثی ها چه خون ها که به دل مردم ایران نکرد؛ او یک خائن به تمام معناست که اکنون البته به زندگی خفت بار خود دارد ادامه می دهد و حتی کسی نمی داند زنده است یا مرده و اصلا کجاست. خب اگر قرار بود حساب او را از خانواده اش جدا نکنند که انصاف نبود.
2 - آنهایی که مخالف هاشمی بوده اند و این شایعات و اتهامات را مثل روز باور دارند با این تحریک هایی که طرفداران احمدی نژاد می کنند هر روز بیشتر از آن خاندان بدشان می آید اما وقتی ببینند که مهدی هاشمی تهدید به افشاگری کرده و سردمداران محاکمه اش کوتاه آمده اند، از آنها هم سرخورده می شوند و با خود می گویند که گور پدر همه ی آنها که دستشان در یک کاسه است.
منطقی هم هست که وقتی کسی از تهدید دیگری به افشاگری می ترسد و کوتاه می آید حتما وضعش خیلی خراب است؛ مردم حالا فکر می کنند که مهدی هاشمی می خواهد دست طرفداران احمدی نژاد را رو کند برای همین هم آنها ساکت شده اند و دیگر مهدی بیا مهدی بیا نمی کنند و دیگر برایشان مهم نیست که چطور داشتند خودشان را برای بازگرداندن مهدی هاشمی جر می دادند.
سیاستمداران این دو گروه البته به راحتی این چیزها را هضم می کنند؛ مشکل بدنه ی این طیف های سیاسی است که سرخورده می شوند آن هم برای حمایت از سیاست سیاست بازانی که در یک زد و بند با هم کنار آمده اند!
توصیه می کنم فارغ از دیدگاه های سیاسی، از رسیدگی به اتهامات افراد در محکمه دفاع کنیم؛ قانون باید ملاک عمل باشد. چطور اگر مردم عادی قدم از قدم بردارند پدرشان درمی آید، اما آقایان و آقازاده ها حتی در دادگاه هم حاضر نمی شوند و تهدید هم می کنند؟ این که یک باند سیاسی چند وقتی شلوغش کرد و حالا در یک زد و بند غیر آشکار سکوت اختیار کرده به مردم دخلی ندارد؛ مردم خواستار پاسخگو کردن همه ی آقازاده ها از جمله مهدی هاشمی هستند.
و چقدر این کار به نفع خود آقایان است اگر درک کنند. از سوی دیگر چقدر خوب می شود که مهدی هاشمی بیاید و دوستان دست از سر مسعود باستانی و حمزه ی کرمی بدبخت بردارند که به خاطر بی مسوولیتی مهدی هاشمی به اتهام کار کردن در سایت جمهوریت ماه هاست در زندان به سر می برند و آقازاده در لندن.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
الف ) لـطـفا بــــی رحــمـانـه نــقــد کــنــیــد!
ب ) آدرس ایمیل: aliasghar55@gmail.com