امروز شخصی از رادیو فرانسه تماس گرفت و خواست که درباره ی جنبش سبز مصاحبه کند. پاسخشان را دادم همانطور که اگر رسانه ای داخلی هم بود همینها را می گفتم؛ البته در آن صورت قطعا کمی انتقاد از دوستان را کمتر و طیف مقابل را بیشتر مطرح می کردم. از آنجا که احتمال کم و زیاد شدن بحث می رود و کسی را هم غریبه نمی دانم، کل متن سوال و جواب ها را اینجا می گذارم:
- جنبش سبز واکنشی زود گذر یا آتش زیر خاکستر و گذر به دمکراسی است؟
اتفاق های یک سال اخیر نشان می دهد این جنبش زودگذر نبوده است وگرنه تاکنون ادامه نمی یافت. هنوز هم از بحث های خانوادگی و شبکه های اجتماعی مجازی گرفته تا موضوع بحث های سیاسیون و روزنامه های کشور، "جنبش سبز" است.
اما این که آیا این اتفاق و جنبشی که از قبل انتخابات شکل گرفته به سطح بالاتری از مردمسالاری منجر می شود یا خیر، این موضوع پیچیده ای است و بستگی به اتفاقات آینده دارد. به هر حال ایران استبداد زده ی ما گام های مثبتی در راه مردم سالاری دنبال می کرد اما با اتفاقات سال گذشته، انتظارات بخشی از جامعه به واسطه ی تبلیغات رسانه های خارجی به شکل غیر منطقی فربه شد و از طرفی نیروهای سنتی به عقب تر برگشتند.
در ظاهر، میزان تاثیر آقایان موسوی و کروبی بر جنبش سبز بیشتر از دیگران است اما به نظر من آنها بیشتر دنباله روی این جریان هستند وگرنه اگر راهی را برای خود درنظر می گرفتند و آن را می پیمودند بدنه ی جنبش تا الان آنها را کنار گذاشته بودند.
به عبارت دیگر معتقدم این آقایان اساسا هم نمی توانند بر جنبشی که شکل گرفته تاثیر زیادی بگذارند و هم کمتر به دنبال چنین تاثیرگذاری هستند؛ البته این راه اشتباه بوده و ریزشهای جریان به دلیل همین دنباله روی رهبرانش است. این دنباله روی ها البته راه ساده ای است اما وظیفه ی رهبران اجتماعی راهنمایی است نه رهروی. مثلا در موقعی که رویکردها و شعارهای بدنه جهت گیری انحرافی پیدا می کند رهبران به جای توجیه آن باید در مقابل آن صراحت داشته باشند و با دیگرانی که در اهداف و رفتار با این جنبش همراه نیستند مرزبندی کنند.
- هدفهای پیش روی جنبش چیست؟
معقتدم اهداف جنبش باید بازگشت به اهدافی باشد که در زمان شکل گیری داشته است یعنی عقلانیت، قانون و رفتار اخلاقی و مسالمت آمیز. نمی شود جنبشی که با شعار بازگشت به قانون شکل گرفته خود دست به اعمال غیر قانونی بزند یا وقتی طرف مقابل را به دروغ گویی متهم می کنیم خود نیز دروغ بگوییم. شعارهای پرهیز از خشونت و رفتار عقلانی نیز در رفتارهای سال گذشته ی جنبش جایشان را به خشونت متقابل و رفتارهای هیجانی داد.
- آیا ماهیت این جنبش اعتراضی است؟ به عبارت دیگر سبز به چه معناست؟
قطعا جنبش سبز در اعتراض به سلسله روندهایی در حوزه های مختلف شکل گرفت و در ادامه، رویکرد اتخاد شده در برابر اعتراض های سال گذشته نسبت به نتیجه ی انتخابات، معترضان را جری هم کرد و بدنه ی جنبش از آن پس به همین روندها بیش از خواسته های پیشین اعتراض نشان می دهد.
- آیا مبارز مدنی خواهیم داشت یا وارد خفقان خواهیم شد؟
سال گذشته اتفاقاتی که نمود بیرونی داشت با روز عاشورا خاتمه پیدا کرد و به نظرم درس تجربه ای شده باشد که اولا اهداف اولیه فراموش شده است و در ثانی تندروی ها باید کنار گذاشته شود و در نوع رفتار نیز غیر از رفتار مسالمت آمیز هم خود جنبش را زیر سوال می برد و هم نتیجه ی معکوس می دهد.
- آیا این جنبش یک چارچوب مشخص دارد و ظرفیت آن نامحدود است؟ تمامی عقاید را پذیرا میباشد فاصله میان حرف تا عمل را با توجه به شناخت مردم ایران و حافظه ی تاریخی چگونه میابید؟
در طول اتفاقات سال گذشته چارچوب ها نیز متکثر شد، نمی توان انکار کرد که بخش اکثریت این جنبش متاسفانه چارچوب هایی که آقایان موسوی و کروبی در ابتدامطرح می کردند را دیگر قبول نداشتند. آن بخشها البته یا رسانه ای ندارند و یا نظر واقعی خود را علنی نمی کنند؛ از نظر آنها موسوی و کروبی با هاشمی و احمدی نژاد زیاد تفاوتی ندارد اما از ایجاد شکاف یا زیاد شدن آن استقبال می کنند.
در مورد ظرفیت جنبش سبز معتقدم که قطعا ظرفیت محدودی دارد و همین انحراف از اهداف اولیه نشان دهنده ی ظرفیت محدود آن است؛ اگر این جنبش بعد از انتخابات تحت نظارت نهادهای اجتماعی قرار می گرفت و درست مدیریت می شد می توانست نیروی فوق العاده ای به صورت مسالمت آمیز و مفید به وجود بیاورد اما متاسفانه به دلیل اشتباهات رهبران آن، بدنه هم زیاده خواه و هم خسته شد، لذا من بعید می دانم به صورت جنبشی با اهداف واحد بتواند به پیش برود مگر چند پاره بشود.
- آیا یک جنبش فئودالیستی هست یا نه ؟
من در این مدت هیچ کسی را که از نظر مادی وضعیت خوبی داشته ندیدم که حامی جنبش سبز نباشد یعنی در میان طبقه ی مرفح تقریبا صد درصد حامی مهندس موسوی یا کروبی بودند. در مقابل هیچ مستضعفی را هم ندیده ام که حامی موسوی باشد یا حداقل به ندرت چنین مواردی پیدا می شود. آن شعارهایی که ما قبل از انتخابات سر می دادیم و مهندس موسوی در بیانیه ی اعلام کاندیداتوری مطرح کرده بود که می خواهد حامی کوخ نشین ها باشد به واقعیت تبدیل نشد و عامه ی مردم حرف آقای احمدی نژاد در مناظره به آقای موسوی را باور کردند که جنبش سبز حامی روش های اقتصاد آزاد از نوعی است که آقای هاشمی رفسنجانی مظهر آن است.
- با توجه به اعتراضات کارگری سال های گذشته تصور می کنید قشر کارگر همراه با جنبش سبز است؟
سیاست و رویکرد دولت آقای احمدی نژاد حتی اگر با کلیت آن سیاست ها مخالف هم باشیم در حمایت از قشر مستضعف بوده و هدف طرح هایی مانند هدفمند کردن یارانه ها هم بیشتر حمایت کننده ی این قشر است؛ هر چند شاید نتایج آن با اهدافش مطابق نشود.
- در جنبش سبز خواستهای حداقلی وجود دارد؟
خواسته های بسیار متکثر شده؛ باور ندارم که خواسته ای حداقلی وجود داشته باشد که همه ی جنبش به آن رضایت بدهند. مثلا طیف اصلاح طلبان جنبش به آزادی های حداقلی در عرصه ی سیاسی رضایت دارند اما بخشی از جنبش سبز که در ابتدا اهدافش را پنهان نگه داشته بود در حال حاظر به چیزی غیر از عبور از جمهوری اسلامی فکر نمی کنند؛ این بخش که طیف رادیکال جنبش هستند از رسانه های اینترنتی و ماهواره ای استفاده می کنند و رسانه های غربی هم آنها را همیشه مورد توجه قرار می دهند. اما طیف گسترده ی کمتر سیاسی هم در این جنبش هستند که اصلاح طلبان و تندروها هر کدام سعی می کنند آنها را به طرف خود بکشانند.
- در این شرایط آیا توان مذاکره وجود دارد؟
مذاکره بین چه کسانی؟ به جای مذاکره بین جنبشی اینچنین با حکومت، باید زمینه ی تعامل برای رسیدن به اهداف به وجود بیاید و این بستگی به نحوه ی هدایت رهبران جنبش دارد که متاسفانه در برخی موارد این زمینه ها را به وجود نمی آورند. مثلا بعد از اعدام آن پنج نفر، مهندس موسوی بیانیه ای می دهد و در آن به گونه ای تحریک آمیز به خرداد ماه اشاره می کند. خب این گونه رفتارها زمینه را برای تعامل فراهم نمی کند.
- منظورتان از تندروها چه کسانی است؟ دانشجویان و جوانان؟
خیر، منظورم کسانی است که از ابتدا با جمهوری اسلامی مرزبندی داشته اند و غیر از حداقلی از آنها، اکثریتشان در خارج کشور هستند و بیش از این که طرفدار داشته باشند امکانات رسانه ای در اختیارشان است.
- آیا اعتراضات باید به صورت مسالمت آمیز ادامه یابد ؟
غالب پیش بینی ها در مورد مسالمت آمیز بودن جنبش سبز از مقطع زمانی تشییع جنازه ی مرحوم منتظری و روز عاشورا زیر سوال رفت اما البته که از نظر ما اصلاح طلبان اعتراض باید مسالمت آمیز باشد.
- آیا در میان سبزها نیز خودی و غیر خودی وجود دارد ؟
کسانی که با اهداف اولیه ی جنبش که اصلاحی، مسالمت آمیز و قانونی بوده همراه نبوده یا نیستند قطعا غیر خودی تلقی می شوند؛ همچنانکه آنها بخش های اصلاح طلب جنبش سبز را غیز خودی می دانند.
- آینده ی جنبش سبز را چگونه می بینید؟
اگر طی ماه های آینده اتفاقاتی مانند سال گذشته نیافتد شاید این جریان به سمت بازگشت به اهداف اولیه و روش های مسالمت آمیز سیر برود اما در صورتی که عوامل دخیل در اتفاقات گذشته از جمله سیاسیون داخلی جریان های مختلف و به ویژه رسانه های غربی بتوانند از این جریان برای اهداف سیاسی سوءاستفاده کنند به زودی بخش هایی از این جریان خود را جدا کنند و در قالب های دیگر ادامه ی حیات بدهند که به نظرم نمود این تغییرات را در انتخابات آتی شوراها و مجلس شاهد خواهیم بود.
پی نوشت:
کسی که تماس گرفت خود را "عماد عراقی" معرفی کرد و گفت که قبلا در باشکاه خبرنگاران جوان صداوسیما کار می کرده و الان در فرانسه دانشجوست و خبرنگار رادیو فرانسه! ببین این صداوسیمای ما چه نیروهایی را تربیت می کند و به جامعه ی بین المللی تحویل می دهد!

آدم حسابس نبود که این رادیو با تو مصاحبه کرد
پاسخحذفمن که باور دارم مرزبندی ضروری است و اندکی هم دیر شده است.
پاسخحذفخودی و نخودی نکردن مربوط به دولت و حکومت است و نه حرب یا دسته سیاسی حتی اگر آن دسته سیاسی خود را جنبش بنامد.
نمیتوان کسانی را که به پایبندی نامزدهای انتخاباتی به قانون در روز انتخابات باور دارند با آنهایی که خواهان تابع کردن قانون به امیال شخصی نامزدها هستند یک جا نشاند. اولی بخشی ضرور از کشورداری در راستای دموکراسی یا دستکم مبارزه با خودکامگی است. دومی تنها میتواند خودکامه پرورش بدهد و جز آن هیچ.
مصاحبه جالبی بود. خسته نباشی.
پاسخحذفمطالب خوبی گفتی. من هم معتقدم باید دو جریان مخالف و رقیب حضور داشته باشند اما متاسفانه جنبش سبز قائل به هیچ چارچوب و ضابطه ای نیست . به نظرم هیچ حزب هوشمندی در دنیا اینگونه عمل نمیکند و این جنبش لایق سقوط و نابودی است
پاسخحذفراست گفتن ديگه. مثل اينكه آدم حسابي پيدا نكردند چون همه زنداني بودند اومدند سراغ توي گوشتكوب.تو هم كه پرونده داري براي اينكه دوباره آب خنك نخوري يكي به نعل ميزني يكي به ميخ.در حقيقت داري ميشي مثل ابطحي. اگه پارسال در سايه حمايت از موسوي سينه ميزدي امروز چون مي بيني به نفعت نيست لگد پرت مي كني. به قول معروف يكي دشمن دانا به از نادان دوست.
پاسخحذفپاسخ به چند کامنت:
پاسخحذفنفر اول که ناشناس است برای گرفتن جوابش باید از رادیو فرانسه سوال کند و نه از بنده.
از آقای هوشنگ دودانی متشکرم و با ایشان موافقم.
نفر چهارم هم که ناشناس است به اشکال کار کاملا درست اشاره می کند اما با این گفته که جنبش سبز لایق سقوط است موافق نیستم، باید برای اصلاح آن تلاش کرد.
نفر پنجم یعنی آقا مسعود که گویا در گاوداری کار می کند چون از نعل و گوشت و لگد و این کلمات استفاده کرده؛ بد نیست انتقاد منطقی بکند. اگر کسی واهمه ای به خاطر پرونده ای داشت بعد از 40 روز حبس انفرادی، در ستاد انتخاباتی فعالیت می کرد؟!
از تحليلت در مورد سبزها خوشم امد
پاسخحذفيك اصولگرا
با تحلیل شما موافق نیستم. اکثریت کسانی که به موسوی رای دادند انتخابشان بین بد و بدتر بود!فکر کردین خیلی از امام امام کردنتون خوشمون میاد؟ از بالای سفارت پرییدنتون خوشمون میاد که 30 ساله منافع مملکت رو تو دنیا به خطر انداخته...
پاسخحذففراموش نکنید که انتخاب بین بد و بدتر بودین و نه بیشتر. الانم که دیگه آب از سر گذشته!