۱۳۸۸ بهمن ۱۴, چهارشنبه

آیا کیهان از صدای آمریکا بدتر است

دوستان ناراحتند که چرا کیهان و فارس و باقی آن مخالفان سیاسی ما از یادداشت های اخیرم نقل قول کرده اند. اولا کیهان را "دشمن" نمی دانم، هر چند شاید او ما را دشمن بداند. در ثانی، وقتی حرف های سران سبز آن طور در رسانه های بی بی سی و صدای آمریکا و سایر رسانه های غربی منعکس می شود هم این دوستان ناراحت می شوند؟


بی انصاف نباشیم، کیهان که از صدای امریکا به ما نزدیک تر است، نیست؟ یعنی می گویید بی بی سی بدون جهت گیری حرف های دوستان را منتشر می کند اما فقط فارس و کیهان با جهت؟ این تناقض است، باید این تارهای پوسیده ای که به دور خود پیچیده ایم را پاره کنیم.

البته این را متذکر شوم که بعد از نوشتن یادداشت اول، قبل از این که کسانی آن را ببینند، برای سایت کلمه فرستادم و بعد از تحسین آنها برای قرار دادن ستونی با عنوان "نقد"، خواهش کردم که این نقد درونی را نیز منتشر کنند و بگذارند راحت درباره ی مسائل صحبت کنیم. شاید دوستان تشخیص داده اند که انتشار حرف های افراطی خانم رجبی چون نتیجه ی معکوس می دهد را به نام نقد می توان منتشر کرد، اما نقدهایی از این دست به نفع ما نیست؟!

مهم نیست، من کار خودم را می کنم. اصلا به این هم توجه ندارم که برخی با دیده ی شک به نگاه من می نگرند. حتی همسرم بعد از دیدن برخی واکنشها به فکر فرو رفت و پرسید که آیا کسی اینها را به من القا کرده؟! به خدا خیلی جدی پرسید. یعنی ذوب نشدن در افراد اینقدر گناه بزرگی است؟ یعنی اجازه نداریم حرف های خودمان را بزنیم؟ مگر نمی گویند که جنبش سبز سخنگو ندارد، پس چرا انتقاد به تصمیم برخی، اینقدر ناراحت کننده و موجب تعجب شده؟ شاید تصور کرده اید که فلانی قهرمان است که سالها منتظرش بوده اید؟

من همان آدم هستم. با همان ویژگی ها، که البته برای خودم چارچوبی دارم و تکلیفم با خودم روشن است، برای خودم از اوضاع روز تحلیل مشخص دارم و تحلیل هایم دچار تناقض نیست. می دانم سیاست با روشنفکری چه تفاوتی دارد، می دانم بازی سیاست مانند طناب بازی می ماند و تعامل و مصلحت چه جایگاهی در این عرصه دارد. من فکر فردای حرکت سیاسی را هم می کنم، در عرصه ی سیاست نمی گویم که "ما مکلف به تکلیفیم" و بگذرم. شیخ اجل حضرت سعدی علیه الرحمه در گلستان می فرماید که "جز راست نباید گفت / هر راست نشاید گفت".

درباره ی جنبش سبز، موسوی، کروبی و خاتمی، نظرم تغییر نکرده، همچنان عضوی از همان حرکت سبزم، اگر چارچوب ها و تعهداتمان مانند قبل باشد؛ و اگر خطایی در آن ببینم در صدد اصلاح آن برمی آیم. من عضو جبهه ی مشارکت هستم، من اصلاح طلب هستم، اما یک مشارکتی اصلاح طلب که مرامش ساختار شکنی نبوده و نیست و نخواهد بود. اینکه مهندس موسوی می گوید " ما در اول انقلاب زیاد خوش بین شده بودیم "، حالا اگر نظرش در این چند ماهه تغییر کرده باید بگوید که آیا به دنبال اصلاح است یا تغییر بنیادی؟

شاید بگویید محافظه کارم؛ بله در این مورد هستم، چون جامعه ای که 31 سال پیش در چنین روزهایی یک نظام سیاسی را عوض کرد، اگر الان به این نتیجه برسد که دوباره باید آن را تغییر بدهد، قطعا آن جامعه روان پریش است و اساسا توان کنترل و مدیریت خود را ندارد، لذا در آن صورت مستحق داشتن آقابالاسر است. در این باره من مانند آقای موسوی دوست ندارم دنبال مردم راه بیافتم، بلکه سعی می کنم بر آنها تاثیر بگذارم. دوست ندارم مانند آقای احمدی نژاد به خاطر خوش آمد مردمی که به او رای داده اند، برنامه های اصلی کشور بخوابد و پول بین آنها پخش شود تا راضی شوند؛ فقط چون آنها عده حتی اگر اکثریت باشند، این طور فکر می کنند. بلکه باید با راه و روش درست، آن مردم را قانع کرد که راه کارشناسی و درست کدام است و کدام راه جامعه را به سعادت واقعی نردیک می کند. امروز سیاست آن کسی که عکس ما را بر تخته کشید و از مردم پرسید که کدام مار است، در بین سیاسیون ما اعم از چپ و راست رونق خوبی دارد.

این نکته را هم بگویم که کیهان و فارس برخلاف برخی دیگر از دوستانشان ، فقط بخش هایی از یادداشتم را کار کرده بودند، یعنی بخشی از آن حذف شده بود، اما الحمدالله در آن دست نبرده بودند. مثلا آنجایی که گفته بودم آقای میرحسین در فردی عمل کردن و تصمیم گیری آنقدرها بی شباهت به احمدی نژاد نیست، آن را ننوشته بودند. اما "سران سبز" را همانطور منعکس کرده بودند به جای اینکه دوباره آن اتهامات را به کار ببرند و بگویند که "سران فتنه"؛ اما چرا؟ چون آنها هم اگر ببینند ما انصاف داریم، طور دیگری برخورد می کنند، حتی زمینه فراهم می شود که خودشان هم چنین کار متقابلی را بکنند. این یکدندگی ها تاثیر بدی روی مردم و رقبا می گذارد.

هر دو طرف باید بتوانیم خود را منعطف نشاد دهیم تا وارد تعامل شویم. اگر کسی می گوید که بازی فعلی با این روند، پیروزی دارد، در اشتباه است، پیروزش نه معترضین هستند و نه طرف مقابلشان. آخر این روند، بن بست است ولاغیر. از دوستان می خواهم بیشتر گفتگو کنند، من در خیلی ها ضعف انسجام فکری را می بینم. به نظرم باید جنبش سبز را مانند سیستم رایانه ای در نظر یگیریم که یاید باگ گیری شود یعنی حفره های نرم افزاری آن باید رفع شود، برای خیلی از اظهارات و رفتارها دلایل کافی قابل دفاع وجود ندارد، یا از نتیجه ی راهی که در حال پیمایش است، چشم انداز روشن قابل اطمینانی قابل تصور نیست.

فقط خواهش می کنم دوستان از گفتن حقیقت طفره نروند و نگران هیچ چیزی نباشند؛ همانطور که از گزارش هرچند ناقص کمیته ی ویژه ی مجلس درباره ی کهریزک منتشر شد، همین کیهان به آن پرید، اما جریان سبز از آن استقبال کرد. نویسندگان آن گزارش می دانستند که دوستانشان آنها را به باد انتقاد می گیرند، اما محاسنش را بیش از معایبش می دانستند. این بازی هشت ماهه را هر دو طرف به یک موضوع ناموسی تبدیل کرده ایم، حالا عقب نیشنی ها و اعلام آتش بس برایمان سخت شده است، اما نشدنی نیست.

سعی می کنم یادداشتی درباره ی اعلام پیروزی زودهنگام مهندس موسوی در شب انتخابات و حواشی آن بنویسم.

۳ نظر:

  1. با سلام مطلب شما در بخش وبلاگ‌هاي پارسانيوز به نمايش گذاشته شد در صورت تمايل لينك پارسانيوز را در بخش پيوندهاي خود قرار دهيد و از طريق سيستم تماس باما مطالب دوستان وبلاگ‌ نويس خود را براي ما ارسال نمايئد.
    باتشكر

    پاسخحذف
  2. خیلی منطقی و خوب نوشتی .
    هر دو طرف ماجرا اشکالات عمده ای دارند.
    ولی کیهان زیادی افکار متحجرانه داره... که این خیلی وحشتناک و خطرناکش می کنه

    پاسخحذف
  3. واقعاً برات متاسفم ... بیا این مطالب رو بخون شاید فرجی به حالت شد http://feeds.feedburner.com/blogspot/sohrabestann
    در ضمن نابغه ! امام هم از رادیو بی بی سی پیامش رو می رسوند به ایرانیان ... یعنی امام هم دشمن ماست یا اینکه با غربی ها دستش تو یه کاسه بود ؟

    پاسخحذف

الف ) لـطـفا بــــی رحــمـانـه نــقــد کــنــیــد!
ب ) آدرس ایمیل: aliasghar55@gmail.com