۱۳۸۶ مهر ۳, سه‌شنبه

2 سفر در 3 هفته

توي سه هفته‌ي گذشته دو بار رفتم ايران و برگشتم به باكو. اولين بار بعد از پنج ماه - يعني از نوروز - بالاخره مرخصي گرفته بودم، مطهره خانم را يك هفته پيش از آن فرستادم. وقتي بعد از 10 روز برگشتم باكو، قرار بود مطهره هم دو روز بعد آن بيايد اما مريض شد و بعد يك هفته مجبور شدم دوباره به تهران بروم، رفتم و پريروز به اتفاق برگشتيم باكو.

توي اين چند وقت اصلا وقت نشد كه چيزي بنويسم، به جايش نوشتني‌ها و ننوشتني‌هاي بسياري دارم كه نوشتني‌هايش را از فردا شب به مرور تايپ مي‌كنم و روي وبلاگ مي‌گذارم.

بار اول دو روز تهران بوديم، چهار روز براي ديدن پدر و مادرم به نوشهر رفتيم، چهار روز آخر هم تهران بوديم. دفعه‌ي دوم هم هر پنج روز تهران بودم، مشغول دوا درمان. تعدادي از فك و فاميل را ديدم، همين طور دوست و آشنا. به چند نفر هم فقط تلفن كردم، اما با چند دوست هم اصلا وقت نشد تماس بگيرم يا تماس گرفتم و ارتباط برقرار نشد.

با مطهره خانم به ايسنا رفتيم، همه‌ي بچه‌ها خوب و بودند و سخت مشغول كار؛ با تعدادي از آنها هم كمي - يا زيادي - گپ زدم و وقتشان را گرفتم! نام همه‌ي دوستانم را كه نمي‌شود بنويسم، فقط آقاي حسن‌زاده را مي‌نويسم كه بنده‌ي خدا مسووليتش خيلي سنگين شده. مي‌خواستم وقتي ازدفترش بيرون آمدم با حاجي نادعلي تماس بگيرم و سري به او بزنم، خيلي وقت بود نديده بودمش؛ اما از شانسم، او را در راهرو ديدم، او هم اتفاقا بعد از مدت‌ها به ايسنا آمده بود. هم آنجا چند دقيقه با هم صحبت كرديم و هم چند روز بعدش به دفتر نشر آثار امام رفتم كه الان آنجا مشغول است.

خوشبختانه توانستم در همايش «دين مدرنيته‌ي دو» كه آقاي ابطحي باني آن بود شركت كنم، بحث جالبي را هم موضوع قرار داده بودند «آسيب شناسي روشنفكري ديني»؛ چه آسيب‌هايي!

چند تا از بر و بچ حوزه‌ي شمال تهران جبهه رو هم ديدم، الحمدالله به كوري چشم مخالفان تحزب، حداقل دوستان من كه مصمم‌تر از قبل در مشاركت دارند فعاليت مي‌كنند.

دفعه‌ي اول هنوز ماه رمضان نشده بود اما دومين بار به چند تا افطاري هم دعوت شدم، اما خدايي اين سريال‌ها روي ارتباطات آدم‌ها و شركتشون در مراسم‌هاي مختلف تاثير مي‌گذارد، هر چند بايد انصاف داشت كه جذاب هم هستند. به هر حال اينجا كه آمديم ديگه از ديدنشان محروم شديم، فقط يكي از آنها را جام جم پخش مي‌كند.

ديشب همين كه توي سايت بي.بي.سي خواندم سخنراني احمدي‌نژاد در دانشگاه كلمبيا شروع شده، مستقيم از شبپكه‌ي بي.بي.سي و سي.ان.ان ديدمش، خيلي جالب بود، ايستاد و پاسخ سوال‌هاي آنها را داد. خيلي ناراحت شدم كه فهميدم اولش رييس آن دانشگاه آن اهانت‌ها را كرده بود. به هر حال احمدي‌نژاد از پسشان برآمد، حالا برخي دوستان ناراحت نشوند اما من به شخصه بين اختلافات سياسي در داخل با مواضع خارجي كاملا فرق مي‌گذارم.

الان هم منتظرم كه تا چند دقيقه ديگر سخنراني احمدي‌نژاد در سازمان ملل را مستقيم از تلويزيون ببينم. سعي مي‌كنم از فردا حتما وبلاگ را به روز نگه دارم.
نماز و روزه‌ي همه هم قبول باشه الهي

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

الف ) لـطـفا بــــی رحــمـانـه نــقــد کــنــیــد!
ب ) آدرس ایمیل: aliasghar55@gmail.com