۱۳۸۶ مرداد ۲۰, شنبه

احوال مبارزه با مواد مخدر

يك شب جواني معتاد را در خيابان بازداشت مي‌كنند، از بازداشتگاه نيروي انتظامي با پدرش تماس مي‌گيرد و خبر مي‌دهد، اما چون شب است بايد بماند تا صبح، صبح روز جمعه. جمعه هم كه تعطيل است، كاري نمي‌شود كرد، آن پدر با يك دوست تماس مي‌گيرد كه آشناي مسوولان مبارزه با مواد مخدر شهر است، ظهر جمعه با ضمانت معاون مبارزه با مواد مخدر، آن جوان را آزاد مي‌كنند، اما خود آقاي معاون و آن دوست، جوان را به منزل مي‌برند تا تحويل پدرش بدهند، تحويل مي‌دهند و مي‌نشينند به صحبت كردن. جوان در اتاقي ديگر است و آن سه در اتاقي ديگر. پدر آن جوان و دوستش هم معتاد هستند. دوست مي‌گويد فلاني پس بساط كجاست؟ او جا مي‌خورد و مي‌پرسد كدام بساط؟ مي‌گويد پس فكر كردي آقاي معاون براي چه آمده، برو بساط را بيار! بساط را مي‌آورند و سه تايي مشغول مي‌شوند.

بله، داستان بخشي از مبارزان با مواد مخدر در كشورمان اينچنين است، خود معتادند يا بدتر، قاچاقچي! درد ما يكي دوتا نيست، اعتياد پدر جوانان ما را درآورده هيچ شكي نيست، علتش فقط وفور مواد مخدر نيست، جوان بي‌كار، جواني كه براي ازدواج مشكل دارد، هر جواني كه نيازهايش برطرف نمي‌شود، به يك شكلي دچار كمبود است و چه راهي بهتر از اين براي تسكين آلامش.

اما سيستم مبارزه چند مشكل دارد، اول اين كه خود فاسد است و دوم علت درد را نمي‌شناسد. وال به حال جوانان ما. اي كاش بتوانيم كمك كنيم تا سيستم مبارزه با علت اعتياد، راهش را پيدا كند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

الف ) لـطـفا بــــی رحــمـانـه نــقــد کــنــیــد!
ب ) آدرس ایمیل: aliasghar55@gmail.com